درگیر قالبم که بخوانم برای تو
شعری پر از کنایه و ایهام و دلبری
اما چه غافلم که ندیدم نشسته ای
دور از تمام شعر و غزل های سرسری
این دل، چقدر مشغله ها داشت؛ روز و شب
تا وزن سخت شعر تو را از خودش کند
اما گمان کنم که نگنجی درون شعر
وقتی که از تمام غزلهام سرتری
عمری نشسته ام به کناری که شاید از
مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعِلُن-
چیزی شبیه تان بسرایم، ولی نشد
مانند شعر حافظ و سعدی و انوری-
آبی؛ برای برکه ی بی جان هر غزل
نوری؛ برای دشت هراسان قافیه
درگیر رقص می شود اندام شعر من
وقتی که وا کنی گره از بند روسری
این شعر بی تو راه به جایی نمی برد
وقتی که از تو و دم عیسایی ات جداست
آتش بزن خلیل ِ غزل های خام را
شاید شکفت با تو "گلستان" دیگری
محمود جافرمن
شعری پر از کنایه و ایهام و دلبری
اما چه غافلم که ندیدم نشسته ای
دور از تمام شعر و غزل های سرسری
این دل، چقدر مشغله ها داشت؛ روز و شب
تا وزن سخت شعر تو را از خودش کند
اما گمان کنم که نگنجی درون شعر
وقتی که از تمام غزلهام سرتری
عمری نشسته ام به کناری که شاید از
مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعِلُن-
چیزی شبیه تان بسرایم، ولی نشد
مانند شعر حافظ و سعدی و انوری-
آبی؛ برای برکه ی بی جان هر غزل
نوری؛ برای دشت هراسان قافیه
درگیر رقص می شود اندام شعر من
وقتی که وا کنی گره از بند روسری
این شعر بی تو راه به جایی نمی برد
وقتی که از تو و دم عیسایی ات جداست
آتش بزن خلیل ِ غزل های خام را
شاید شکفت با تو "گلستان" دیگری
محمود جافرمن