جدال باد با پیراهنت دریای طوفانی
نگاه گاه گاهت موسم تشویش و ویرانی
چه داری در پس آن سینه شمس الدین تبریزی؟
که از گرماش روید دانۀ در خاک زندانی
کشیدی دست از ترسایی اما نامسلمانی
که افتادند در دام تو صدها شیخ صنعانی
از المیزان چشمان تو تا جان داشتم خواندم
که تفسیر تو هم سخت است چون آیات قرآنی
سروده هیئت جادو فریب کائناتت را
تجلی یافتی در کهکشان شعر خاقانی
نه چون حلاجیان مرد سر دارم رهایم کن
چه باید کرد با این درد وقتی نیست درمانی؟
عارف مایلی
نگاه گاه گاهت موسم تشویش و ویرانی
چه داری در پس آن سینه شمس الدین تبریزی؟
که از گرماش روید دانۀ در خاک زندانی
کشیدی دست از ترسایی اما نامسلمانی
که افتادند در دام تو صدها شیخ صنعانی
از المیزان چشمان تو تا جان داشتم خواندم
که تفسیر تو هم سخت است چون آیات قرآنی
سروده هیئت جادو فریب کائناتت را
تجلی یافتی در کهکشان شعر خاقانی
نه چون حلاجیان مرد سر دارم رهایم کن
چه باید کرد با این درد وقتی نیست درمانی؟
عارف مایلی