غزل فارسی

غزل فارسی

این غـزل ها همه جان پاره ی دنیــای من اند
لیـک با این همه از بهـر تـو مـی خواهـمشـان

آنچه گذشت...

ابزار نظر سنجی

رویت که شود باز به چشمان سیاهم
یک قرص سفید است که افتاده به چاهم

دیری ست که ابری شده یلدای نگاهت
عمری ست که مهتاب تو را چشم به راهم

در حوضه ی هر رود به جز سیل گل آلود
بر گونه به جز اشک ، چه حاصل شده ، ماهم !
.
غم ساخته از کاه جفایت به دلم کوه
دل خواسته از کوه وفا، سخت ، بکاهم

تو شمعی و پروانگی ام قصه ی تلخی ست
آغوش تو امن است، مرانم ز پناهم

می سوزم و از سوختنم نیست ملالی
مرگ است مجازاتم و عشق است گناهم

محمد مهدی نادری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تمام حقوق مادی و معنوی برای گروه غزل فارسی محفوظ است