غزل فارسی

غزل فارسی

این غـزل ها همه جان پاره ی دنیــای من اند
لیـک با این همه از بهـر تـو مـی خواهـمشـان

آنچه گذشت...

ابزار نظر سنجی

تا به لبخندی لبان سرخ تو وا می شود
خنده ات زیباترین تصویر دنیا می شود
 
پیش پاهایت خدا فرشی سپید انداخته ست
برف با طرح قدم های تو زیبا می شود
 
برنمی تابند ساعت ها تو را همراه من
با تو یلدا هم که باشد زود فردا می شود
 
از صدای گریه ها دیوارها فهمیده اند
مرد بعضی وقت ها بدجور تنها می شود
 
حرف دلتنگی ست راز پشت کاغذهای خیس
شعر من این روزها با اشک امضا می شود
 
کاش می شد روزهای خوب برگردند باز
ما دوتا... آن کوچه ی برفی... خدایا می شود؟
 
مصطفی الوندی سطوت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تمام حقوق مادی و معنوی برای گروه غزل فارسی محفوظ است